1- سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
2- سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
3- سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
4- سلامی چو بوی خوش آشنایی بر آن مردم دیده روشنایی
5- ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود این بحث با ثلاثه غساله میرود
6- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
7- سالها پیروی مذهب رندان کردم تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
نظربدهید
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
سلام به سایت amiruخوش امدیدبه این چیزهایی که گزاشتم یک نگاه بندازیدونظردهیدممنون نظرشماباعث خوش حالی من میشودراستی به+1هم یک نگاهی بندازید ممنون.
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت